♥`*•.¸¸.•*´♥هرچــــــی تو بخـــــــــــوای♥`*•.¸¸.•*´♥

♥`*•.¸¸.•*´♥هرچــــــی تو بخـــــــــــوای♥`*•.¸¸.•*´♥
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ♥`*•.¸¸.•*´♥هرچــــــی تو بخـــــــــــوای♥`*•.¸¸.•*´♥ و آدرس harchitobexay-htb.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





یه بار بابام گفت برو چایی بریز بیار

منم گفتم تو نزدیکتری به آشپزخونه

برو بریز بیار بخوریم

پا شد رفت اون سر پذیرایی نشست گفت

حالا تو نزدیک تری،برو بریز بیار بخوریم

 قیافه من متعجب      قیافه بابام زبان درازی

 

یه روز توی خونمون کلی مهمون اومده بود

می خواستیم بریم پارک ،دیر شده بود یهو من

گفتم پاشید پاشید دیگه چراغارو ببندید

درارو خاموش کنید بریم

قیافه مناخم   قیافه مهمونهامتعجب

 

یه روز تو دانشگاه بچه ها داشتن جک میگفتن به هم دیگه

 منم خواستم بگم که یه دفه به جای گودزیلا گفتم

گوزدیلا

هیچی دیگه کل کلاس متلاشی شد

قیافه مناخم    قیافه دوستانزبان درازی

 

 

19 سال سن دارم شنا بلد نبودم با اصرار بچه ها رفتیم استخر

منم طناب وسط استخرو گرفتم و میچرخوندم با خودم گفتم برم تو

یه متری حال کنیم .رفتم که یه دفه پام لیز خورد رفتم زیر آب حالا داد میزنم

کمک کمک بچه ها زدن زیر خنده مارپیچ میرفتن.یکشون گفت خو بلند شو واستا

تازه فهمیدم قدم 180ده تو یه متری میخواستم غرق بشم

از خجالت نمیدونستم چیکار کنم روم نمیشد بیرونم برم

قیافه منخجالتی   قیافه بچه هازبان درازی

 

یه روز با دوستان نشسته بودیم حرف میزدیم اومدم ابراز وجود کنم

که یهو یه چیز ازم در رفت!! نه دیگه نمیگم چی!! یکی از دوستام

گفت :حرف نزنید بچه ها این یه تیر هوایی زده اگه نزاریم حرف

بزنه هممونه به رگبار میبنده!!!

قیافه منمتعجب   قیافه دوستانمتعجب

 

رفته بودیم روستامون ،پدربزرگمینا حلیم داشتن برا دهم محرم

آقا اینا گوسفنداشون رو باز کردن تو حیاط من از یدونه بزغاله خوشم

اومد گرفتم بغلم از شانس ما تا گرفتم بغلم شاشید روم

هیچی دیگه همه زدن زیر خنده منم تو افق محو شدم

قیافه منخجالتی  قیافه بزغالهمتعجب قیافه بقیهخنده

 

یه شب هوا بارونی بود با موتور رفته بودم بیرون

برگشتنی همه لباسام خیس شده بود مهمون هم داشتیم

بعد از احوالا پرسی با مهمون ها اومدم بشینم که

یهو یه صدای مهیبّی ازم بلند شد

خشدکم تو اون هیری ویری جر خورد لامصّب

قیافه منمتعجب قیافه مهمونالبخند

 

به بابام میگم خواب دیدم مردم

میگه خیر ایشالا

قیافه منمتعجب

 

با یکی از بچه های دانشگاه دعوام شد(دختر)

یه دف برگشت گفت: جواب ابلحان خاموشیست

منم یهو گفتم: خفشو پس

قیافه منمتعجب قیافه دخترهمتعجب  قیافه جمعی که داشتن مارو نگاه میکردنمتعجب



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 11 بهمن 1393برچسب:, ] [ 19:40 ] [ امیرحسین ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــوش اومـــــــــــــــــــــدیــــــــــــد!!!
موضوعات وب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 158
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 161
بازدید ماه : 331
بازدید کل : 2960
تعداد مطالب : 156
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

ابزار پرش به بالا

استخاره با قرآن کریم
دریافت کد استخاره آنلاین

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جست و جوی گوگل
کدهای عاشقانه
کدهای موس
ابزار پرش به بالا

آیه قرآن ذکر روزهای هفته